فقط هری پاتر

هرچیزی از هری پاتر میخوای

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 44
بازدید ماه : 207
بازدید کل : 7347
تعداد مطالب : 22
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1


اما ومرلین مانرو

“هفته من با مرلین” عنوان فیلمی است که قرار است 4 نوامبر امسال در سینماهای جهان شروع به اکران کند. این فیلم که داستانی بر اساس واقعیت است، زندگی پسری را نقل می کند که در سفر مرلین مانرو بازیگر، خواننده و مدل سرشناس آمریکایی به کشورش، در کمک به برنامه های او با او دوست می شود. در این فیلم بازیگرانی چون میشل ویلیامز، کینس براناگ، ادی ردماین و دیم جودی دینچ همراه با اما واتسون یکی از بازیگران اصلی مجموعه فیلم های هری پاتر به ایفای نقش می پردازند.

امروز سایت یاهو مووی اولین پیش نمایش این فیلم را منتشر کرد که می توانید آن را در اینجا مشاهده کنید.

اما در این فیلم با چهره ای متفاوت ظاهر شده.

نويسنده: ایمان تاريخ: جمعه 15 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

پروزه جدید اما

مدتی قبل در سایت، خبری منتشر شد که اما واتسون بازیگر نقش هرمیون گرنجر در مجموعه فیلم های هری پاتر قرار است در فیلمی همراه با لوگان لرمن هم بازی شود. از قرار معلوم، قرار است این فیلم در نیمه های سال 2012 به اکران عمومی در آید. این فیلم که سبک نوجوانانه (teenagery) دارد قرار است اتفاقاتی رمانتیک را بین این دو بازیگر به تصویر کشد. یکی از سایت های طرفداران اما واتسون مصاحبه ای از این بازیگر را که روزنامه نیویورک تایمز منتشر کرده بود را در سایت خود منتشر کردند. مقداری از این مصاحبه را برای شما ترجمه کردیم که در زیر می توانید آن را ملاحظه کنید.

” خدای من این اولین تجربه من در این سبکه. ما به مجلس رقص دبیرستان می ریم، همه ما باید لباس های رسمی بپوشیم و سوار لیموزین بشیم، بعد بریم عکس بیندازیم. این برای من که فارغ التحصیل شدم و این ها را تجربه کردم خیلی بامزه است. غذا خوردن با همکلاسی هام تو مدرسه، حالا دارم اینا را مثل دوستای آمریکاییم تجربه می کنم.( اما دبیرستان خود را در بریتانیا تمام کرده) این واقعا فوق العادست، بامزست. خیلی دوست دارم زودتر این صحنه های را در فیلم بازی کنم.”

ادامه این خبر را می توانید از اینجا ملاحظه کنید.

نويسنده: ایمان تاريخ: جمعه 15 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

الهه دانش و جادو تولدت مبارک

الهه دانش و نبرد تولدت مبارک

امروز تولد کسی است که شاید کمتر کسی از طرفداران هری پاتر از این موضوع اطلاع داشته باشد. کسی که اکثر ما او را دوست داشتیم از بد خلقی هاش ناراحت نمی شدیم کسی که در سخت ترین شرایط حامی و پشتوانه هری بود. امروز تولد کسی هست که در فیلم های هری پاتر همه اول او را شناختیم بد دیگر شخصیت ها را. امروز تولد پروفسور مک گونگال است و به همین مناسبت اطلاعاتی را برای شما آماده کردیم که نیمی از آن را هنوز خیلی از دوستان اصلا خبر ندارند چون به تازگی در سایت پاترمور منتشر شده و نیم دیگر آن هم از سایت ویکیا برگرفته شده است، این هدیه دمنتور به شما دوستداران مینروا مک گونگال و هری پاتر هست، اطلاعاتی از پیش از تولدش، دوران کودکی، دوران تحصیل و دوران فارغ التحصیلی که در پاترمور منتشر شده است و اطلاعاتی فردی او که از سایت ویکیا ترجمه شده است.

“تغییر شکل یکی از پیچیده ترین و خطر ناک ترین شاخه های جادوست که به شما در هاگوارتز تدریس میشه. بهتره حواستون رو جمع کنید، خیلی ها کلاس من رو ترک کردن و دیگه بر نگشتن” مک گونگال خطاب به هری و رون، کلاس تغییر شکل

خانم، پروفسور مینروا مک گونگال:

اطلاعات اولیه

متولد 4 اکتبر 1935 (12 مهر 1314)، ساحره و جانورنما که در سال های 1947 تا 1954 (1326 تا 1333) در گروه گریفیندور مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز در زمان مدیریت پروفسور آرماندو دیپت تحصیل کرد. بعد از تحصیلات، در وزارت سحرو جادو مشغول به تحصیل شد و پس از دو سال به هاگوارتز برگشت. او استادی تغییر شکل، ریاست گروه گریفیندور، در زمانی قائم مقامی مدیر و پس از آن مدیریت هاگوارتز را در کارنامه کاری خود در هاگوارتز را دارد.

او از اولین کسانی بود که عضو محفل ققنوس گشت و فداکاری های زیادی را در زمان بازگشت ولدمورت برای دانش آموزان هاگوارتز انجام داد. در سال 1995 در سال تحصیلی پنجم هری پاتر او به شدت در مقابل کارهای پلید آمبریج ایستادگی می کرد در حدی که افراد آمبریج مجبور به حمله به او شدند، به قدری جراحت برداشت که مدتی او را در بیمارستان سنت مانگو بستری کردند.

پیش از تولد، تولد و دوران کودکی ( به قلم رولینگ در پاترمور):

مینروا مک گونگال اولین فرزند و تنها دختر خانواده مک گونگال،پدرش کشیش پروتستان اسکاتلندی و مادرش ساحره و یکی از فارغ التحصیلان هاگوارتز بود. او در اوایل قرن نوزده در هایلند اسکاتلند به دنیا آمد و بزرگ شد. او بتدریج متوجه توانایی های عجیب خود و همچنین عجیب بودن ازدواج پدر و مادر خود شد.

پدر مینروا، ریورند رابرت مک گونگال، کشیش کلیسایی در یکی از روستاهای اسکاتلند بود، او به تدریج مسحور و شیفته جسارت ایزابل رُز شده بود که در دهکده خودشان زندگی می کرد. رابرت هم مانند دیگر همسایگان باور کرده بود که ایزابل مانند خیلی از دختران بریتانیایی به مدرسه شبانه روزی می رود. در واقع ایزابل به غیر زمانی که به خانه می آمد مشغول تحصیل در مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز بود.

ایزابل متوجه بود که پدر و مادر جادوگر خود علاقه چندانی از نزدیک شدن او به یک جوان مشنگ از خود نشان نمی دهند، به همین دلیل او رابطه خود با رابرت را در اختفا نگه داشت. به مرور زمان وقتی او به سن 18 سالگی رسید خود را غرق در عشق رابرت دید. متاسفانه او هیچ وقت فرصت این را پیدا نکرد که این را به او بگوید.

به دلیل خشم خانواده او ، هر دو دست به فرار و ازدواج زدند، حالا جدا از خانواده اش، ایزابل نمی تواند خودش را راضی کند که در ماه عسل است، نمی داند چگونه به همسر خود بگوید که او تازه از هاگوارتز فارغ التحصیل شده و کاپیتان تیم کوییدیچ بوده است. ایزابل و رابرت به کلیسایی در حومه کیتنس رفتند، که در آنجا ایزابل زیبا به طور شگفت آوری ثابت کرد که استعداد هایی در امور مختلف کلیسا را دارد.

تولد اولین فرزند این زوج جوان مینروا، برای آنها شادی و نشاط را به همراه داشت، حالا او به جای خانواده اش و جامعه جادوگری دارای عشق فرزندش شده بود. ایزابل نام مادربزرگ خود را که ساحره با استعدادی بود برای او برگزید. نام عجیبی که اصلا برای اهالی منطقه زندگی آنها معنایی نداشت و رابرت هم هیچ توضیحی برای اسرار همسر خود به آنها نداشت. از این گذشته او از بدخلقی همسر خود آگاه بود و دوستان به او اطمینان داده بودند که زنان بعد از زایمان معمولا بد خلق می شوند و ایزابل رفته رفته مانند قبل می شود.

اگر چه ایزابل به مرور زمان بیشتر و بیشتر کم حرف شد، اما بارها و بارها با مینروا خلوت می کرد. ایزابل به تدریج به دخترش توضیحاتی داد، چون از بدو تولدش متوجه نشانه هایی در او شده بود، مثلا اسباب بازی هایی که دور از دسترس مینروا در قفسه های بالایی کمد بود را روی تخت او دیده بود، به نظر می رسید او قبل از صحبت کردن، می تواند با گربه خانواده حرف بزند. پیپ جیبی پدرش بارها در اطرف اطاق او پیدا شد که این برای همه یک پدیده تعجب بر انگیز بود.

ایزابل بین غرور و هراس گیر کرده بود. او می دانست باید حقیقت را قبل از اینکه رابرت متوجه چیزی شود به او بگوید. بالاخره با این موضوع کنار آمد و با اشک ریختن چوب دستی قدیمی خود را از جعبه ای در زیر تخت بیرون آورد و به رابرت نشان داد که چه کسی است.

اگرچه مینروا کودکی بیش نبود اما آن شب را به خوبی به یاد داشت و به تدریج درک کرد که زندگی یک جادوگر در دنیای مشنگ ها چه پیچیدگی هایی به همراه دارد. با اینکه رابرت عمیقا همسر خود را دوست داشت اما با آشکار شدن راز او شکه شده بود و ناراحت از این بود که چرا همسرش راز به این بزرگی را این همه سال از او مخفی نگه داشته است. او که خود را مردی درست کار و صادق می دید حالا با آشکاری این راز خود را در دنیایی متفاوت می دید. ایزابل همه چیز را با هق هق گریه برای او و دخترش توضیح داد، شرح قانون بین المللی راز داری و اینکه از بعد از تصویب این قانون آنها مجبور به اختفای خود شده اند. در غیر اینصورت وزارت سحرو جادو با آنها برخورد می کرده است. رابرت با خود فکر می کرد که چگونه جواب اطرافیان را بدهد، اگر که بفهمند کشیش پروتستانی با یک ساحره ازدواج کرده است.

عشق زندگی آنها را نگه داشت، اما اعتماد بین پدر و مادرش از بین رفت، با این حال مینروا با دیدن این غم و اندوه کودکی با هوش و هوشیار بود. گذشته از این آنها صاحب دو فرزند دیگر شدند که هر دو پسر بودن و مشخص شد هر دو آنها توانایی های جادویی دارند. مینروا به مادرش کمک می کرد تا به مالکوم و رابرت پسر (جونیور) توضیح دهند و آموزش دهند که نباید توانایی های جادویی خود را به کسی نشان دهند و باید آن را در اختفا نگه دارند. همچنین در مواقعی که کنترل جادوی آنها از دستشان خارج می شد به مادرش برای درست کردن اتفاقات قبل از اینکه باعث شرمندگیشان شود کمک می کرد.

مینروا به پدر مشنگ خود خیلی شباهت داشت، رفتار و خلق خوی او بیشتر شبیه پدرش بود تا مادرش، او می دید که درد و رنج زیادی در خانواده اش است و برای درست کردن آن تلاش می کرد.او این رنج را احساس می کرد که مادرش چقدر برایش سخت است در روستایی که تمام اهالی آن مشنگ هستند زندگی کند، تا چه حد از آزادی های قابل توجه خود را برای زندگی در آن جا از دست داده است. مینروا هیچ وقت گریه های مادرش را فراموش نکرد. او این گریه ها را به یاد داشت، وقتی که یازده ساله شد و او را در مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز پذیرفتن او می دانست گریه های مادرش برای احساس غرور نیست بلکه برای آزادی ای است که او بدست آورده تا در دنیای جادوگران زندگی کند.

دوران تحصیل (به قلم رولینگ در پاترمور):

همانطور که برای اکثر ساحره ها و جادوگر های جوان خانواده های جادویی، ورود به هاگوارتز با تلاش و کشمکش است برای مینروا مک گونگال همراه با آزادی و نشاط بود. مینروا در شب اول، زمان گروه بندی توجه غیر معمولی را به خود جلب کرد، بعد از پنج دقیقه و نیم کلاه توانست گروه او را مشخص کند، کلاه برای انتخاب او بین دو گروه ریونکلا و گریفیندور دائما دچار تردید بود ( این مسئله در سال های بعد بین مینروا و هم کلاس و همکار آینده اش فیلیوس فیلیت ویک مانند جک شده بود آنها با این داستان با هم شوخی می کردند، که هر دو آنها بعد ها توانستند رئییس گروه هایی شوند که خودشان در آنها تحصیل کرده بودند)

مینروا به سرعت خود را به همگان ثابت کرد و در سال تحصیلی خودش به عنوان دانش آموز برجسته شناخته شد. او استعدادی ذاتی در تغییر شکل داشت. همانطور که او در مدرسه پیشرفت می کرد، مشخص شد که او وارث بر حق استعداد مادری و خلق و خوی فولادی پدرش است. او در دوران مدرسه با پامونا اسپروات آشنا شد که بعد ها رئیس گروه هافلپاف شد، این دو دختر باهوش در سالهای بعد دوستان صمیمی یکدیگر شدند.

در اواخر تحصیلاتش در هاگوارتز، مینروا مک گونگال سابقه بی نظیری از خود بر جای گذاشت: بهترین نتایج بدست آمده در امتحانات سمج و سطوح عالی جادوگری، ارشد و سرپرست دختران، برنده جشنواره تازه واردین موفق تغییر شکل امروز . تحت راهنمایی های معلم الهام بخش خود در تغییر شکل آلبوس دامبلدور موفق شد خود را تبدیل به جانورنما کند. حیوانی که خود را تبدیل به آن می کرد گربه خط دار بود (همراه با خطوط مشخصی دور چشمانش) ، او تمام مشخصات جانور نما بودن خود را در وزارت سحر و جادو به ثبت رساند. گذشته از این مینروا هم مانند مادرش استعداد خوبی در کوییدیچ داشت، اگر چه آنها در سال آخر خود شکست بدی خوردند (در بازی آخر سال اسلیترین با یک بازی ناپاک و خصمانه موفق به برد گریفیندور شد) او در این بازی دچار حادثه ای شد که منجر به شکستن دنده های قفسه سینه اش شد، اما همین امر باعث شد او برای همیشه در زندگیش مشتاق به شکست تیم اسلیترین و برد جام کوییدیچ برای گریفیندور باشد و همین امر باعث شد او در آینده چشمانش را برای کشف استعدادهای کوییدیچ باز نگه دارد که تیم گروه خود را موفق در بازی ها کند.

عشق جوانی و دوران کاری:

مینروا پس از فارغ التحصیلی از هاگوارتز در سازمان اجرای جرائم جادویی در وزارت سحرو جادو مشغول به کار شد. او در تابستان همان سال به دیدن خانواده اش در دهکده ای که به دنیا آمده بود رفت و پس از آن به لندن نقل مکان کرد. در همان ماههای اول 18 سالگیش با پسری با هوش و زیبای کشاورزی محلی به نام دوگال مک گری گور ملاقات می کرد، او ناخواسته بیش از حد در عشق او فر رفت. آنها مدت زیادی با هم بودند تا روزی در یک زمین کشاورزی مک گری گور از او خواستگاری کرد و مینروا پذیرفت.

مینروا می دانست که اگر به نامزد مشنگ خود نگوید که که یک ساحره است درست مانند این است که گذشته مادر خود را تکرار کرده باشد و مانند او زندگی ای خالی از خوشحالی و سرشار از درد و رنج را آغاز کرده باشد. به همین دلیل صبح روز بعد او به مک گری گور گفت که نظرش تغییر کرده و نمی تواند با او ازدواج کند. می دانست که اگر به خواهد به مک گری گور توضیح دهد قانون بین المللی رازداری را فاش کرده و برای همین کارش را از دست می دهد، به همین دلیل به او چیزی نگفت. اما با این کار پا روی خواسته قلبی خود گذاشت و قلب خودش را شکست. سه روز پس از این اتفاق او کار خود رار ها کرد و از لندن رفت.مینروا در دسامبر سال 1956 (آذر 1335) به هاگوارتز برگشت اما این بار نه برای نحصیل بلکه برای تدریس. تازه متوجه شده بود که دامبلدور جانشین مدیر قبلی هاگوارتز شده است. او با تدریس تغییر شکل کار خود را در هاگوارتز آغاز کرد پس از گذشت مدتی از کارش در هاگوارتز کاملا به روی دانش آموزانش مسلط شد و همین امرباعث شد که دامبلدور رفته رفته به کار او بیشتر اعتماد پیدا کند و به ریاست گروه گریفیندور دست پیدا کند و پس از چند سال به مقام قائم مقامی مدیریت نائل گردد.

مینروا در مهم ترین رخدادهای تاریخ معاصر جادوگران حضور داشته است. در جنگ اول جادوگران او از اولین کسانی بود که در کنار مودی چشم باباقوری، روبیوس هاگرید، سیریوس بلک، جیمز و لیلی پاتر و ریموس لوپین به محفل ققنوس پیوست. پس از سقوط ولدمورت او از کسانی بود که مراقبت از هری پاتر را به عهده داشت. او در بین دو جنگ جادوگران در بیشتر رخدادها حضور تاثیر گذاشت داشت. در سالهای اول بازگشت ولدمورت او همه تلاشش را کرد تا از هاگوارتز خانه آزادی خود، دانش آموزانش و دوستانش محافظت و دفاع کند. او شخصیتی دلسوز و مهربان داشت که برای باورها خود، دوستان و اطرافیان خود ارزش بسیاری قائل بود. در جنگ دوم جادوگران مقابل فتنه وزارت جادو در زمان وزارت کورنلیوس فاج و روفوس اسکریمجیور برای هاگوارتز و دامبلدور ایستادگی کرد به طوری که در سال 1995 در شرایطی که خود حتی چوبدستی نداشت در مقابل افراد وزارتخانه ایستاد و به قدری جراحت برداشت که مدتی در بیمارستان سنت مانگو بستری شد. پس از درگذشت و قتل دامبلدور او در هاگوارتز ماند، بر خلاف باور همگان که فکر می کردند او به مقام مدیریت مدرسه می رسد، ولدمورت کنترل وزارت خانه را در دست گرفت و سوروس اسنیپی را به مقام مدیریت هاگوارتز برگزید که فکر می کرد شایسته ترین و وفادارترین مرگخوارش است، تا بدین ترتیب کنترل هاگوارتز را هم در دست داشته باشد. اما مینروا باز هم در هاگوارتز ماند و از خودگذشتگی کرد تا با این کار از دانش آموزان هاگوارتز در مقابل وحشی گری های مرگخواران محافظت کند، تا شبی که هری، رون و هرمیون فراری به هاگوارتز باز گشتند تا کار نیمه تمام خود را به اتمام برسانند. دقیقا در این زمان بود که مینروا با تمام وجود به مبارزه با دشمنان هاگوارتز پرداخت و در نبرد آخر پا به پای دیگران به مبارزه پرداخت تا از هاگوارتز و دوستانش دفاع کند.

او پس از پیروزی محفل ققنوس بر مرگخواران که در تاریخ 2 می 1998 (12 اردیبهشت 1377) رخ داد به مقام مدیریت هاگوارتز منصوب شد و در سال 2008 نویل لانگ باتم دانش آموز سابق خود را برای تدریس گیاه شناسی به هاگوارتز دعوت کرد. در همان سال به هرمیون ویزلی (گرنجر) دانش آموز محبوب و سابقش اجازه دسترسی به دست نوشته های پروفسور دامبلدور (که در کتابخانه مدرسه و کتابخانه دفتر مدیر هاگوارتز موجود بود) را داد تا هرمیون بتواند یادگاری دامبلدور به خود را یعنی کتاب قصه های بیدل نقال را که به زمان باستانی بود به انگلیسی بر گردانده و از آن دست نوشت ها برای تفسیر و آگاهی خردمندانه دامبلدور استفاده کند. او در سال 2017 زمانی که پسر دوم هری پاتر یعنی آلبوس سوروس پاتر می خواست شروع به تحصیل کند خود را بازنشسته کرد.


اطلاعات شخصیتی:

مینروا ساحره ای فوق العاده بود او قدرت و استعداد خاصی در تغییر شکل داشت، دوئل کننده قوی ای بود و مهارت خاصی در ساخت سپر مدافع داشت که سپرش به شکل گربه خط دار بود، مخالف سر سخت جادوی سیاه بود و در دفاع از آن زبر دست بود. شخصیتی بسیار جدی و در عین حال مهربان و دلسوز داشت. در کار خود بسیار سر سخت بود و برای اطرافیانش در عین سر سختی مهربان و حامی ای محکم بود.

صمیمی ترین دوستش در تمام زندگی آلبوس دامبلدور بود که برای او ارزش و احترام خاصی قائل بود، همچنین با پامونا اسپراوت همکلاس و همکارش رابطه ای بسیار نزدیک و دوستانه داشت. چوبدستی او به طول 24 سانتی متر 13 میلی متر، از جنس چوب صنوبر و مغز ریسه قلب اژدها است.

ریشه شناسی نام او که مینروا در رُم، الهه دانش و جنگ است، نامی شایسته برای شخصیت مینروا مک گونگال می باشد. همچنین معنی لغتی مینروا در انگلیسی به معنای خردمند است.

مک گونگال هم نام مردی از اسکاتلند در افسانه های انگلیسی است، به نام ویلیام توپز مک گونگال که بعد ها این نام در انگلیس هم وارد شده است. احتمال بسیار زیاد رولینگ برای اثبات اسکاتلندی بودن مینروا مک گونگال این نام خانوادگی را برای او برگزیده است.

تولدت مبارک ساحره خردمند و الهه دانش و جنگ، ازت بینهایت به خاطر حمایت هایی که از شخصبت های دوست داشتنی ما کردی ممنون و سپاسگذاریم جانشین بر حق دامبلدور.

منابع:

سایت پاترمور: www.pottermore.com

زیر مجموعه هری پاتر سایت ویکیا

 


11 votes, average: 4.64 out of 511 votes, average: 4.64 out of 511 votes, average: 4.64 out of 511 votes, average: 4.64 out of 511 votes, average: 4.64 out of 5 (11 رای)
فقط اعضای سایت اجازه رای دادن دارند.
Loading ... Loading ...
 
نويسنده: ایمان تاريخ: سه شنبه 12 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

آخرین اخبار

رولینگ: هیچ وقت فرزند پسر نداشتم، برای همین هری را مثل پسرم خلق کردم

همانطور که می دانید، برادران وارنر قرار است در بسته های DVD و Blu-ray یادگاران مرگ-قسمت دوم گفتگویی از جی کی رولینگ و دنیل رادکلیف را بگذارد، قسمتی از این گفتگو توسط سایت snitchseeker به نمایش در آمده که زمان این کلیپ بیشتر از 3 دقیقه است می توانید آن را از اینجا در یوتیوب ملاحظه کنید و یا از اینجا دانلود کنید.

پرونده هری پاتر:

ماهنامه “همشهری سینما 24″ ویژه شهریور 90پرونده این شماره خود را به هری پاتر اختصاص داده است که می توانید 18 صفحه مطلب جالب را بخوانید، شماره مهر هنوز منتشر نشده و شما در بعضی از دکه های روزنامه فروشی مس توانید این مجله را تهیه کنید. برخی از سر تیترهای این پرونده عبارتند از: عاقبت پسری که زنده ماند، چرا فقط هری زنده ماند؟، بریده های از نقدهای منقدان جهان، گفتگو با چهار کارگردان و…

آخرین آمار رسیده از فروش فیلم:

طبق آخرین به روز رسانی سایت boxofficemojo آخرین آمار رسیده از فروش فیلم هری پاتر و یادگاران مرگ-قسمت دوم به 1.325.558.898 $ در سطح جهان رسید.

تشکر برادران وارنر از تماشاگران بریتانیایی:

چند روز قبل برادران وارنر و صنف سینما داران بریتانیا اعلام کردند، در این آخر هفته به عنوان جشن و تشکری برای تماشاگران بریتانیایی، در صورت خرید بلیط های سینما سه بعدی یادگاران مرگ قسمت دوم پوستر رایگانی به خریدار تقدیم می گردد. بر روی عکس خبر کلیک کنید تا پوستر را مشاهده کنید.

نويسنده: ایمان تاريخ: پنج شنبه 7 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مرد دو چهره

امروز تولد مردی است که قبل از این خیلی از طرفداران هری پاتر و رولینگ، در مورد آن اطلاعاتی در حد اطلاعاتی که در کتاب آمده می دانستند. اما با پروژه جدید خانم رولینگ یعنی سایت پاترمور اطلاعات در مورد این شخص یکی از نوشته های جدید خانم رولینگ درباره شخصیت های هری پاتر در این سایت است.این اطلاعات را از پاترمور و دیگر منابع جمع آوری کردیم و برای شما ترجمه کردیم، که در زیر می توانید آن را مطالعه کنید

کویینوس کوییرل:

“26 سپتامبر 1950 یا 1960 (4 مهر 1329 یا 1339) تولد کویینوس کوییرل است که توسط رولینگ در سایت پاترمور ثبت شده است. کوییرل جادوگری دورگه بود که تحصیلات خود را در گروه ریونکلا هاگوارتز به پایان رساند، او مدتی استاد درس علوم مشنگ های هاگوارتز بود، اما در سال 92-91 (71-70) به مقام تدریس دفاع در برابر جادوی سیاه در هاگوارتز نائل شد.

او وابستگی تئوری به هنرهای سیاه داشت و همچنین اولین استاد دفاع در برابر جادوی سیاه هری در هاگوارتز بود، شخصیتی بسیار خجالتی داشت و راحت وحشت زده می شد. قبل از اینکه شغل تدریس دفاع در برابر جادوی سیاه در هاگوارتز را آغاز کند، در یک تور جهان گردی شرکت کرد و در مدتی که در آلبانی اقامت داشت، لرد ولدمورت توانست کنترل جسم او را در دست بگیرد، که این بدان معناست که او موقتا یکی از جان پیچ های ولدمورت شد.

در سال اول تحصیلی هری در هاگوارتز کوییرل یک غول غارنشین را در دخمه ها آزاد کرد که نزدیک بود به قیمت جان هرمیون تمام شود، همچنین سعی داشت در اولین مسابقه کوییدیچ هری جاروی او را طلسم کند و او را به قتل برساند. کوییرل در تمام آن سال تحصیلی تلاش خود را کرد تا سنگ جادو را بدست آورد و اکسیر حیات را بسازد تا بدین ترتیب بتواند در به قدرت رسیدن ولدمورت او را یاری کند. او موفق به انجام این کار نشد و در آخر مجبور شد در حفره ای که آیینه نفاق انگیز مخفی بود به هری حمله کند اما از آن جایی که بدن خود را با ولدمورت شریک شده بود، نتوانست در برابر قدرت عشق موجود در هری دوام بیاورد و نابود شد.”

“وقتی اون در تور جهانگردی بود ملاقاتش کردم، مرد جوان و احمق، پر از ایده های مسخره در مورد خیر و شر…. بهش یاد دادم هیچ خوب و بدی وجود نداره فقط قدرت وجود داره و کسانی که این را نمی فهمند ضعیفند. از اون به بعد خدمتگزارم شد، گرچه بعضی جاها اشتباه کرد….” گفته های ولدمورت درباره کوییرل

این اطلاعات در سایت پاترمور به عنوان نوشته های جدید رولینگ درباره شخصیت های داستان ثبت شده، شما هم اگر تا الان در پاترمور شرکت کردید حتما متوجه این نوشته های جدید شدید، اگر هم هنوز موفق ورود به پاترمور نشدید زمان ورود به این سایت می توانید نسخه اصلی این اطلاعات را مشاهده کنید.

حالا نظر شما چیه، باید امروز رو به کوییرل تبریک گفت، یا نه شما از این شخصیت خوشتان نمی آد؟

نويسنده: ایمان تاريخ: سه شنبه 5 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

اسلیترین

اینم از اسلیترین:

در سری داستان‌های تخیلی هری پاتر سالازار اسلایترین نام یکی از چهار بنیان‌گذار مدرسه جادوگری هاگوارتز است که بعدها تبدیل به یکی از گروه‌های این مدرسه شد. رنگ این گروه سبز یشمی و نماد آن مار است. بسیاری از جادوگرانی که در این گروه تحصیل کردند بعدها به جادوی سیاه علاقه‌مند شدند.

Slytherin.jpg
  • رییس: پروفسور سیوروس اسنیپ
  • مؤسس: سالازار اسلایترین
  • رنگ: سبز و نقره‌ای
  • حیوان: مار، نشانه استعداد خاص مؤسس به خاطر مار زبان بودن است (ت.ا)
  • روح: بارون خون آلود
  • مکان: سالن عمومی اسلایترین دخمه مانند، دارای سقف کوتاه و دربر گیرنده تعدادی صندلی سبز رنگ می‌باشد. این سالن در زیر دریاچه واقع شده است.
  • شعر کلاه گروهبندی: و اسلایترین ناقلا از مرداب ... ولی اسلایترین قدرت‌طلب بود از این رو طالبین جاه بستود
  • تیم کوییدیچ اسلایترین: ردای سبز رنگ، ظاهراً بازیگران به خاطر هیکل بزرگی که دارند انتخاب می‌شوند و نه به خاطر استعدادهایشان! این تیم ازجاروی پرنده نیمبوس 2001 استفاده می‌کند
نويسنده: ایمان تاريخ: دو شنبه 4 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

گروه های چهارگانه هاگوارتز

در این بخش درباره گروه ها براتون مینویسم فقط:

                                      هرگز نشه فراموش             نظر دادنِ فراوون

گریفیندور:

  • رئیس: پروفسور مینروا مک گونگال
  • رنگ: قرمز و طلایی
  • حیوان: شیردال
  • موسس: گودریک گریفیندور
  • روح: سرنیکلاس دو میمسی پورپینگتون (نیک تقریبا بی سر)
  • ویژگی خاص: گریفیندوری‌ها در شجاعت و تفکر به جا معروف هستند
  • مکان: برج گریفیندور در طبقه هفتم واقع است .محل ورود به این برج در پشت قاب بانوی چاق که لباس صورتی بلندی پوشیده است قرار دارد. اگر رمز ورود درست را به او بدهید قاب می چرخد و ورودی برج نمایان می‌شود.

در سالن عمومی تعداد زیادی میز و صندلی و یک بخاری دیواری وجود دارد.شومینهٔ این مکان به شبکه پودر پرواز متصل شده است ولی چون در تمام اوقات روز شبکهٔ پرواز شلوغ است، گریفیندوری‌ها ترجیح می‌دهند که با جغد با خانواده‌هایشان تماس بگیرند. در این سالن یک تابلوی اعلانات نیز وجود دارد که در آن اعلامیه‌های گوناگونی از جمله تاریخ بعدی سفر به هاگزمید، دانش آموزانی که می خواهند کتابهای بقیه را بخرند یا عوض کنند و بچه‌هایی که به دنبال کارت‌های شکلات قورباغه‌ای می‌گردند وجود دارد. در این سالن دو راه پله نیز وجود دارد: راه پله پسران که به هفت خوابگاه پسرها (هر یک برای یک سال) و راه پله دختران که به هفت خوابگاه دختران (هر یک برای یک سال) راه دارند. راه پله دختران طوری جادو شده که اگر پسری از پله‌ها بالا بیاید، شکلش به طور موقت به یک سرسره سنگی تبدیل می‌شود و او را به پایین پله‌ها می فرستد. بنا بر کتاب تاریخ هاگوارتز، مؤسسان باور داشتند که دختران قابل اعتمادتر از پسران هستند به همین دلیل این جادو فقط برای راه پله دختران مؤثر است و برای راه پله پسران، جادویی در نظر گرفته نشده است. هر یک از خوابگاه‌ها به صورت یک اتاق دایره‌ای شکل است که پنجره‌هایش به سوی محوطهٔ هاگوارتز باز می‌شود و دارای تخت‌های پرده دار می‌باشد.تیم کوییدیچ گریفیندور تیم گریفیندور برای اولین بار بعد از 1984 جام کوییدیج را در سال تحصیلی 1994-1993 برد. آنها در سال 1996-1995 نیز موفق به انجام این کار شدند. رنگ رداهای این تیم قرمز است.

بعضی از اعضای شناخته شده این گروه:

هری پاتر - رون ویزلی - هرمیون گرنجر - جینی ویزلی - جرج و فرد ویزلی - نویل لانگ باتم - سیموس فینیگان - دین توماس - پروتی پتیل - برادران کریوی - آلبوس دامبلدور - جیمز پاتر - لیلی اوانز - سیریوس بلک - ریموس لوپین - اولیور وود

نويسنده: ایمان تاريخ: دو شنبه 4 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

رولینگ و تحول در کتابخانی

مجله Guardian and Observer لیستی تهیه کرده از 100 افراد مشهور و تاثیرگذار که موفق شدن فرهنگ کتابخوانی را در بریتانیا ترویج دهند. خالق هری پاتر و مبتکر سایت Pottermore.com خانم جی کی رولینگ موفق شد، بعد از جف بزوس مبتکر، صاحب و مدیر عامل آمازون در جایگاه دوم این لیست قرار بگیرد.

این مقاله اظهار دارد:

“اگر هنوز کسی شک دارد که زندگی یک جادوگر جوان تاثیر گذار است، با خبر افتتاح سایت پاترمور توسط رولینگ ثابت شد که آنها اشتباه می کنند. وب سایتی که مختص هری پاتر است، پروژه ای که از این اکتبر کار خود را کاملا آغاز می کند. اما این فقط یک سایت طرفداران نیست، بلکه دنیایی مجازی از تخیلات رولینگ برای طرفداران هری پاتر است که کل داستان را خودشان مرور می کنند، با دوستان جدیدشان از همه دنیا گفتگو می کنند و مطابق کتاب گروه بندی می شوند.”

نويسنده: ایمان تاريخ: شنبه 2 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to onlypotter.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com